officialpsy

روانشناسی همای اندیشه

officialpsy

روانشناسی همای اندیشه

officialpsy
بایگانی
نویسندگان

زندگی نامه زیگموند فروید

يكشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۲۰ ب.ظ

زیگموند شلومو فروید یا زیگموند فروید (به آلمانی: Sigmund Schlomo Freud) (تلفظ آلمانی: [ˈzi:kmʊnt ˈfʁɔʏ̯t] (زادهٔ ۶ مهٔ ۱۸۵۶ – درگذشتهٔ ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹) عصب‌شناس برجسته اتریشی و بنیانگذار علم روانکاوی، به عنوان یک روش درمانی در روانشناسی بود.

 

فروید در سال ۱۸۸۱ از دانشگاه وین، پذیرش گرفت و سپس، در زمینه‌های اختلالات مغزی و گفتاردرمانی و شناخت بیماری نادرِ آروشا کالبدشناسی اعصاب میکروسکوپی، در بیمارستان عمومی وین، به تحقیق پرداخت. او به عنوان استاد دانشگاه در رشته نوروپاتولوژی، در سال ۱۸۸۵ منصوب شده و در سال ۱۹۰۲ به عنوان پروفسور، شناخته شد. در ایجاد روانکاوی و روش‌های بالینی برای روبرو شدن با علم آسیب‌شناسی روانی از طریق گفتگو بین بیمار و روانکاو، فروید تکنیک‌هایی را مثل استفاده از تداعی آزاد (به روشی گفته می‌شود که در آن بیمار هرآنچه را به ذهنش خطور می‌کند، بیان می‌نماید) و همچنین کشف انتقال (فرایندی که در آن مراجع خاطرات کودکی خود را با درمانگرش درمیان می‌گذارد) و همچنین فرایند تحلیلی روانشناسی را ارائه کرد. بازتعریف فروید از تمایلات جنسی که شامل اشکال نوزادی هم می‌شد به او اجازه داد که عقده ادیپ (احساسات جنسی بچه نسبت به والدین جنس مخالف خود) را به عنوان اصل مرکزی نظریّه روانکاوی درآورد. تجزیه و تحلیل او از خود و رویاهای بیمارانش به عنوان یک آرزوی تحقق یافته او را به یک مدل برای تجزیه و تحلیل علائم بالینی و سازکار سرکوب رسانید و همچنین برای بسط نظریه خود مبنی بر اینکه ناخودآگاه یک مرکز برای ایجاد اختلال در خودآگاه است از آن استفاده کرد. فروید وجود زیست مایه (لیبیدو) را قطعی می‌دانست (به نظر او لیبیدو انرژی روانی -جنسی است. منبع آن اروس یعنی مجموع غرایز زندگی است. لیبیدو با مرگ میجنگد و می‌کوشد انسان را در هر زمینه به پیروزی برساند. این نیرو را شهوت نیز می‌نامند. زیست‌مایه بیش از هر چیز معنای جنسی دارد)

متأسفانه سوءتفاهم بسیاری در مورد اغلب مفاهیم فرویدی وجود دارد، از جمله مفهوم «لیبیدو» که با شهوت یکی دانسته شده‌است یعنی «به فروید این‌طور نسبت می‌دهند که گویی او همه چیز را بر اساس سکس می‌دانسته‌است»در حالیکه فروید «به جای کلمه عرفانی و شاعرانه عشق، کلمه تکنیکی تر و حرفه‌ای تر سکسوالیته را انتخاب کرد» «در حقیقت او بارها اعلام کرده که واژه‌های عشق، سکسوالیته، erotisme و Eros را معادل یکدیگر به کار می‌برد. liebe فرویدی معنای عشق، اشتیاق و ژویی سانس را در یک کلمه داراست.»

انتقال یکی دیگر از مفاهیمی است که مورد سوءتفاهم واقع شده‌است. «فروید کشف کرد که سمپتوم به کمک انتقال قابل روانکاوی می‌شود. او همچنین کشف کرد که انتقال موتور روانکاوی و در عین حال سدی برای آن است. انتقال یک عشق است، یک عشق واقعی و هیچ عشق واقعی در صدد دست یافتن به دانش نیست… کار انتقال این است که چیزی برای تعبیر روانکاو باقی بگذارد.»

 

اوایل کودکی و تحصیل

فروید در خانواده‌ای یهودی گالیسی در شهر موراویا بخشی از جمهوری چک متولد شد. وی اولین فرزند خانواده از هشت فرزند بود .  پدرش یاکوب فروید(۱۸۱۵–۱۸۹۶) تاجر پشم بود و از اولین ازدواجش دو پسر داشت: امانوئل (۱۸۳۳–۱۹۱۴)و فیلیپ (۱۸۳۶–۱۹۱۱). خانواده یاکوب از یهودی‌های حسیدی بودند، هرچند که خود یاکوب آدمی سنتی نبود. او در مطالعه تورات مشهور بود. او و مادر زیگموند در 19 سالگی به عنوان همسر سوم توسط خاخام یهودی ایزاک مانهایمر در تاریخ ۲۹ ژوئیه ۱۸۵۵ عقد کردند. آن‌ها مشکلات اقتصادی داشتند و وقتی زیگموند متولد شد، در یک اتاق اجاره‌ای در خانه یک قفل ساز در شهر اشلاساگاسا زندگی می‌کردند.  او با یک پرده نازک که به دور بدنش پیچیده شده بود از رحم مادر بیرون آمد که مادرش این را نشانه خوبی برای آینده پسرش می‌دانست.

 

 

محل تولد فروید

در ۱۸۵۹ خانواده فروید فرایبرگ را ترک کردند برادران ناتنی فروید به شهر منچستر در انگلستان مهاجرت کردند که موجب جدایی بین فروید و پسر امانوئل که همبازی فروید بود شد .پدر فروید زن و دو فرزند خود را (خواهر فروید آنا متولد ۱۸۵۸ و برادرش یولیوس در کودکی مرده بودند) اول به لایپزیگ و در سال ۱۸۶۰ به وین برد در وین بود که چهار خواهر (روسا، ماری، آدولفین و پاولا) و یک برادر، الکساندر، فروید متولد شدند در سال ۱۸۶۵ فروید نه ساله وارد Leopoldstädter Kommunal-Realgymnasium که یک دبیرستان ممتاز بود، گشت. او ثابت کرد که یک دانش‌آموز برجسته است و با افتخار در سال ۱۸۷۳ از مچورا فارغ‌التحصیل شد، او عاشق ادبیات بود و در زبان‌های آلمانی، ایتالیایی، فرانسه، انگلیسی، اسپانیایی، عبری، لاتین و یونانی تخصص داشت.فروید، ویلیام شکسپیر را در طول عمرش فقط به زبان انگلیسی می‌خواند و به عقیده بعضی‌ها درک او از روانشناسی به خواندن نمایشنامه‌های شکسپیر برمی‌گردد.فروید در سن ۱۷ سالگی وارد دانشگاه وین شد. او می‌خواست حقوق بخواند اما به دانشکده پزشکی پیوست؛ جایی که مطالعات او شامل فلسفه زیر نظر فرانتس برنتانو فلسفه زیر نظر ارنست بروک و جانورشناسی زیر نظر استاد داروینیستی به نام کارل نوئل بود.در سال ۱۸۷۶ فروید چهار هفته را در ایستگاه تحقیقات جانورشناسی نوئل در تریست به تحقیق و تشریح بی‌نتیجه هزاران مار ماهی برای یافتن اندام تناسلی نر در آن‌ها گذراندوی با درجه دکترا در سال ۱۸۸۱ فارغ‌التحصیل شد.

 

شغل و ازدواج

در سال ۱۸۸۲ فروید کار پزشکی خود را در درمانگاه روان پزشکی تئودور ماینرت در بیمارستان عمومی وین شروع کرد. او در سال ۱۸۸۶ از کار در بیمارستان استعفاء داد و به صورت خصوصی در رشته اختلالات عصبی تخصص گرفت و در همان سال با مارتا برنایز نوه ایساک برنایز یک خاخام ارشد در هامبورگ ازدواج کرد. این زوج دارای شش فرزند بودند: ماتیلد متولد ۱۸۸۷، ژان مارتین متولد ۱۸۸۹، اولیور متولد ۱۸۹۱، ارنست متولد ۱۸۹۲، سوفی متولد ۱۸۹۳و آنا متولد ۱۸۹۵.

 

کارل یونگ این شایعه را مبنی بر رابطه داشتن فروید با خواهر زنش را پخش کرد. مینا برنایز در سال ۱۸۹۶ بعد از مرگ نامزدش به خانه فروید در شاره ۱۹ برگاس نقل مکان کرده بود. بررسی سوئیس هتل لانگ در سال ۲۰۰۶ نشان می‌دهد که فروید در مورخه ۱۳ اگوست ۱۸۹۸ در آنجا با یک خانم که زنش نبوده‌است اقامت داشته‌است. بعدها توسط تعدادی از محققان دربارهٔ فروید درستی شایعات تا حدودی مورد تأیید واقع شد. پیتر گی که قبلاً در مورد این شایعات تردید داشت نظر خود را عوض کرد و احتمال وجود رابطه بین آن دو را تأیید کرد.بر اساس تحقیقات تاریخی و تحلیل نوشته‌های مربوط به فروید پیتر جی به این نتیجه رسید که در طی رابطه این دو، برنایز یک سقط جنین داشته‌است.فروید در ۲۴ سالگی شروع به سیگار کشیدن کرد در ابتدا سیگار عادی می‌کشید و بعد آن را به سیگار برگ تبدیل کرد او معتقد بود سیگار ظرفیت او را برای کار بالا می‌برد و او مهار بیشتری روی خود دارد به رغم هشدارهای همکارش ویلیام فیلیس او همچنان سیگاری باقی ماند و در نهایت دچار سرطان سقف دهان شددر سال ۱۸۹۷ به فیلیس پیشنهاد داد که اعتیاد به تنباکو جایگزینی برای استمناء می‌باشد (یک عادت خوب).

 

 

فروید

فروید به شدت استاد فلسفه خود را تحسین می‌کرد؛ برنتانو که صاحب تئوری ادراک و درون نگری و همچنین تئوری لیپس، یکی از نظریه پردازان اصلی معاصر در مفاهیم ناخودآگاه و همدلی بود.رنتانو در کتابش که در سال ۱۸۷۴ با نام روانشناسی از دیدگاه تجربی منتشر شد امکان وجود ناخودآگاه را مورد بحث قرار داد. اگر چه برنتانو وجود ناخودآگاه را رد کرده‌است اما مباحثی که او مطرح کرد به فروید در این باره کمک کرد.فروید از نوشته‌های چارلز داروین و ادوارد فون هارتمن (فلسفه ناخودآگاه) استفاده کرد.

 

 

توسعهٔ روانکاوی

در ماه اکتبر سال ۱۸۸۵ فروید به پاریس رفت تا در یک فلوشیپ سه-ماهه با جان مارتین شارکو که یک نورولوژیست مشهور بود و در مورد خواب و هیپنوتیزم تحقیق می‌کرد شرکت کند. او بعداً از این تجربه به عنوان کاتالیزوری برای سوق دادن وی به سمت علم آسیب‌شناسی روانی و کاری با درآمد و بازار کار کمتر در تحقیقات عصب‌شناسی یاد می‌کند.شارکو متخصص در مطالعات بیماری هیستریا و استعداد افراد برای هیپنوتیزم شدن بود که به طور معمول بر روی بیماران مختلف در حضور حضار روی صحنه نشان می‌داد.

 

از زمانی که فروید در سال ۱۸۸۶ کلینیک خصوصی خود را در شهر وین کرد تاسیس کرد، شروع به استفاده از تکنیک هیپنوتیزم در درمان‌های بالینی خود کرد. او از رویکرد و تکنیک همکار خود، جوزف بروئر، استفاده کرد که روش آن با هیپنوتیزمی که در روش فرانسوی آموخته بود متفاوت بود از آن جهت که در این روش از تلقین استفاده نمی‌شد. درمان یکی از بیمار بخصوص بروئر باعث دگرگونی کار بالینی فروید شد. بیماری که با نام «آنا او» توصیف شده است، بیماری بود که از او دعوت شد جهت شرح علائم بیماری‌اش حین آنکه تحت هیپنوتیزم بود صحبت کند. در طول زمانی که بیمار در این حالت مشغول توصیف علایم بیماری‌اش بود، در حین آنکه بیمار خاطرات آسیب‌زای گذشته را که باعث بوجود آمدن بیماری‌اش شده بودند به یاد می‌آورد، از شدت علائم بیماری‌اش کاسته شد.

 

عدم یکپارچگی نتایج درمان های بالینی فروید در ابتدا او را بر آن داشت که از استفاده از تکنیک هیپنوتیزم دست بکشد، و به این نتیجه برسد که اگر بیمار را تشویق کند تا آزادانه صحبت کند بدون آنکه جلوی خود را بگیرد یا خود را سانسور کند و در مورد هر چه که به ذهنش می‌آید به راحتی صحبت کند، در بهبود نشانگان بیماری روانی‌اش بیشتر کمک می‌کند. به همراه استفاده از این شیوه که آن را «تداعی آزاد» نامید، فروید متوجه شد که رویاهای بیماران نیز به نحو ثمربخشی می‌تواند آنالیز شود تا بتواند ساختار پیچیده‌ی ناخودآگاه را و سرکوب روانی را که منشأ بیماری روانی است نشان دهد. در حدود سالهای ۱۸۹۶ بود که او دیگر از لفظ روان‌کاوی برای توضیح شیوه‌ی جدید درمان بالینی و نظریات خود استفاده می‌کرد.

 

مبارزه با سرطان

 

فروید

در فوریه ۱۹۲۳، فروید سرطان لکوپلاکیا گرفت، یک توده سرطانی در دهان او شناسایی شد. فروید در ابتدا این مسئله را به صورت راز نگه داشته، اما در آوریل ۱۹۲۳ اوارنست جونز را در جریان گذاشت، اوارنست جونز به او گفت که توده برداشته شده‌است. فروید با متخصص پوست ماکسیمیلیان اشتاینر مشورت کرد، که به او توصیه کرد سیگار را ترک کند اما در مورد جدی بودن سرطان او به وی چیزی نگفت و اهمیت آن را بیان نکرد. فروید بعداً به دیدن فلیکس دویچ که سرطان او را تهاجمی تشخیص داده بود رفت، او برای این تشخیص از کلمهٔ نامطلوب یا " لکوپلاکیای بد " به جای epithelioma استفاده می‌کرد. دویچ به فروید توصیه کرد برای جلوگیری از رشد سرطان سیگار را ترک کند. فروید توسط یک متخصّص گوش-حلق-بینی، مارکوس هایِک، که صلاحیتش قبلاً توسط فروید زیر سؤال برده شده بود، تحت درمان قرار گرفت. هایک عمل جراحی غیرضروری خارج از درمانگاه در بخش سرپایی درمانگاهِ خود روی فروید انجام داد فروید قبل و بعد از عمل دارای خون‌ریزی شدیدی بود و به سختی از مرگ جان سالم به دربرد. فروید پس از عمل مرتباً توسط دویچ ویزیت می‌شد. دویچ متوجه شد که عمل‌های بعدی نیز باید انجام بگیرد، اما از گفتن آن به فروید خودداری می‌کرد، چراکه فکر می‌کرد فروید اگر بداند سرطان او وخیم شده دست به خودکشی می‌زند.

 

مرگ

در اواسط سپتامبر ۱۹۳۹ سرطان سقف دهان فروید باعث درد فزایندهٔ شدیدی برای او شد و به او اعلام شد که غیرقابل عمل جراحی است آخرین کتابی که وی خواند، چرم ساغری اثر بالزاک، بود. چند روز بعد، او پیش پزشکش رفت. دوست و همکار او، ماکس شِوِر، ابعاد بیماری او را برای او توضیح داده‌بود. فروید: «تو قرارداد ما را به‌خاطر داری؛ وقتی که زمانش رسید من را تنها نگذاری. الان چیزی به‌جز زجر باقی نمانده و اصلاً منطقی نیست.» وقتی که شور خاطرنشان کرد که قرارشان یادش نرفته، فروید گفت که ممنونم، و بعد با آنا دربارهٔ آن

 

 

گلدان حاوی خاکستر فروید و همسرش

صحبت کرد و گفت که اگر آنا فکر می‌کند که کار درستی است کار را تمام کند. آنا فروید می‌خواست که مرگ پدرش را به تعویق بیندازد، اما شور او را متقاعد کرد که زنده نگه‌داشتن فروید بی‌فایده است، و بالاخره در تاریخ‌های ۲۱ و ۲۲ سپتامبر تزریق دوزهای معینی از مرفین باعث مرگ فروید در ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹ شد.

سه روز بعد از مرگ فروید، جسد او در شمال لندن سوزانده شد. سخنرانی مراسم تشییع جنازه توسط ارنست جونز و نویسندهٔ اتریشی، اشتفان تسوایگ ایراد شد بعدها خاکستر فروید به پایه‌ای که توسط پسرش ارنست برای گلدان عتیقه‌ای که فروید از پرنس بناپارت دریافت کرده بود و آن را سال‌ها در اتاق مطالعه خود در وین داشت طراحی شده بود تبدیل شد بعد از اینکه همسر فروید در سال ۱۹۵۱ مرد خاکستر او هم در این گلدان گذاشته شد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۰۲
عرفان خلیلی مقدم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی